وای چه حالی میده صبح (البته ظهر ) جمعه با صدای تلفن از خواب پاشی و ببینی اونور خط یکی از دوستای قدیمیه که آخرین بار سال اول دبیرستان یعنی حدود سال ۷۴ یا ۷۵ دیدیش !!! و کلی گشته تا شماره اتو پیدا کنه!
وای چه حالیییی داشت !باور می کنی هنوز هستن کسایی که دوست دارن و بیادتن.
البته به این شرط که مانای اونموقع تو ذهنشون باشه نا مانای الان!
سلام
اول اینکه خوش به حالت.چه دوست خوبی بوده.بعدشم متناتو خوندم.شمارهء ۵رو وقتی داشتم میخوندم انقدر حرص خوردم که یکی از ناخنهامو با دندون کندم.کاری که خیلی وقت بود نکرده بودم.واقعا حقیقت رو گفتی.خیلی خوشم اومد.امیدوارم موفق باشی.
جدا؟؟؟ چه اتفاق جالبی! چه خوب که خوشحال شدی.
من از دوستای قبل دبیرستانم یکی- دونفرو بیشتر یاد نمی کنم.
یه بار دو-سه سال پیش زنگ زدم به یکی از دوستهای دوره راهنماییم؛ که اون زمان خیلی دوستش داشتم و خیلییی دوست بودیم با هم.
اینقدر خورد تو حالم که خدا می دونه. حتی جواب تلفنم هم نداد و یکی دو -روز خواهرش سرم دو-وند و بعدش دیگه منتظر نبودم زنگ بزنه.
البته خب... آدما بی شک تغییر می کنن. توقع زیادی که من بخوام یه نفر که ده-پونزده سال پیش دوستم داشته، هنوز دوست باشه برام، وقتی تموم این مدت بی خبر بودیم!
اصلا برام قابل قبول نیستن، اینایی که بعد از چندین سال همو پیدا می کنن و دوستی قبلشونو از سر می گیرن -یعنی یه دوستی جدیدو شروع نمی کنن- فکر می کنم اگه بخوام همچین کاری کنم باید رسما درباره اون آدم اقلا، تو گذشته زندگی کنم!!!!
البته منکر دوستیهای طولانی مدت به هیچوجه نیستما. به شرطی که دوستها، حداقل تا یه حدی در جریان زندگی فعلی هم حضور داشته باشن. که اگه جدا دوست باشن، از همین حضور می تونن تغییرات دوستشونو حس کنن و با اون آدم جدید ارتباطشونو حفظ کنن.
همه این سخنرانی ها رو کردم که بگم، تو توی هر شرایط روحی ای هم اگه بودی، به نظر من مانای سابق نمی تونستی باشی.
*
ولی چرا اینقدر تلخ؟؟؟؟
نوشتن منو آروم می کنه و ذهنمو باز می کنه. امیدوارم اینجا واسه تو هم مفید باشه...
کلا به دوستیهام خیلی پایبندم همیشه به دوستای قدیمیم فکر می کنم شاید جواب همه با یاد داشتنام اینه که یهو یکیشون سر برسه!